زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

غزل شماره 94 حافظ
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
با اندكي دقت در مفاد ابيات اين غزل و تشابه وزن و قافيه و معاني گلهآميز بعضي از ابيات آن با غزل اوحدي مراغهيي به اين نتیجه ميرسيم كه حافظ از غزل اوحدي متأثر بوده و زماني به سرودن آن دست زده كه از شاهشجاع بياعتنايي ديده و از پايان كارخويش بيمناك و در كار خويش سرگردان و حيران بوده است. شاعر در بيت اول و دوم زير نام (آن یار دلنواز) از شاه شجاع ياد كرده و ضمن تصديق مساعدتهاي قبلي او درحق خود، گلهمند رفتار و بيعنايتيهاي فعلي اوست. در اين غزل دو موضوع به ظاهر از هم جدا و در واقع پيوسته به هم مطرح است. موضوع نخست گلهمندي از شاهشجاع و موضوع دوم مطرح ساختن چند نظر عرفاني داراي ايهام نگراني و تشويش از دنبالهروي خط مشي گذشته خود است. شاعر در دوراهه ترديد و تصميم، ترديد از صحت راهي كه در گذشته پوئيده و تصميم به ادامه آن دستخوش نگراني است. در بيت نهم صراحتاً خود را طرفدار و ادامه دهنده راه دوستي با شاه شجاع قلمداد ميكند اما بلافاصله در بيت مقطع از اينكه موفقيت نصيب او شود دچار ترديد ميشود و به خود ميگويد با همه اقدامات و كوششهاي تو شرط موفقيت در آن است كه تو با كمك عشق بر اين مشكل خود به پيروزي دست يابي.
http://dr-jalalian.ir/?p=529
نويسنده :حسین ساعدی Hossein Saedi
تاريخ: سه شنبه نوزدهم مرداد ۱۴۰۰ ساعت: 3:28 PM